(درسته یکم طولانیه ولی میشه راهنماییم کنین)بچه ها من چون هدفم پزشکیه ما دو سه سال پیش وضعیت مالی مون خوب نبود ولی من برای کلاسهای کنکوری اون موقع ۳۰ تومن دادم همین باعث شد تو خونمون بحث شدیدی پیش بیاد از اون موقع مامانم با کوچکترین بهونه منو از ته قلب نفرین میکنه خودشم میگه از ته قلب نفرینت میکنم در حالی که من هیچ بدی بهشون نکردم برعکس همیشه دعای خوشبختی برای خواهرم میکنن وقتی از بیرون میایم پدر و مادرم با من فقط یه سلام خشک میکنن یادم نمیاد کی بغلم کردن ولی وقتی خواهرم از بیرون میاد بوس و بغلش میکنن همیشه بهترین خوراکی ها رو واسه خواهرم میخرن بهترین مدرسه ثبت نامش میکنن همیشه دعای عاقبت بخیری واسش میکنن اونقدر بهم محبت نکردن رفتم گدایی محبت پسر مردم رو کردم از وقتی فهمیدن من با یه پسری یک سال و نیم دوست بودم بیشتر لج کردن همیشه مامانم میگه الهی بعد ازدواج همیشه گریه کنی الهی شوهرت بهت خیانت کنه الهی یه روز خوش نبینی الهی بچه هات عیاش و معتاد بشن و جدی جدی هم نفرین میکنه برای همین تصمیم گرفتم هیچوقت ازدواج نکنم به نظرتون چی باعث میشه پدر و مادر به دو فرزند دیدگاه متفاوتی داشته باشن؟
خیلی منو اذیت میکنن به حدی که دکتر بهشون گفت اگه بیشتر از حد معمول دخترتون رو عصبانی کنین میتونه قلبش منجر به ایست قلبی بشه اونقدر که اذیتم کردن افسردگی و مشکلات قلبی و روانی گرفتم