خانوما فرق نمیکنه . خاطره خوب یا بد . کلا بگید زایمانتون چطوری بود .
از رفتاری ک باهاشون توی زایشگاه شد تااا چند ساعت زایمان طول کشید و...
خودمم هنوز بچه اولمو زایمان نکردم ، اما سه چهار تا خاطره عجیب زایمان زنای فامیل مون رو تعریف میکنم الان که برگ ریزونن🖐🏻😐
پلیز لایک
منم زایمان اولمه و هنوز تجربش نکردم
منم لایک کنید بخونم😂🥹
اولین خاطره مربوطه به خواهر زن عموم . که دو روز درد کشید . چون پول نداشت سزارینش کنن نبردنش اتاق عمل .
خاک تو سرشون ، نزدیک بود بمیره دختره . بچشم ناخواسته بود . بچه سوم 😐
تعریف ک میکنه ادم جیگرش کباب میشه 🥺
من تمام خاطرات بارداری و زایمانم خوش و عالی بود فقط از یادآوری دوتا آقای جوان و یک مسن که تو اتاق عمل بودن خجالت زده میشم😁😬
خودم که نرفتم زایمان ابجی کوچیکم یا دوازده سالم بود زمان امتحانات نهایی خرداد بود مامانم بیمارستان بود میگه دانشجو ها برای امتحان هرکدوم یه مریضو به عهده داشتن از صفر تا صد بستری تا ترخیص همراهیش کنن .میگه خیلی عالی بود برای نمره خودشون عین ماما خصوصی عین مادر همش ماساژ میدن کمک میدادن آب‌میوه و اینا برامون میاوردن خیلی کمک کردن
دومین خاطره مربوطه ب خالم
. خالمو ماما یه تو گوشی خوابونده بود تو گوشش .
می‌گفته چرا جیغ میکشی سرم رفت 😐
بچه ها شوهر خالم براشون ابرو نزاشت . آنقدر بلند بلند دعوا کرد ک زن منو در حال زایمان تو گوشی زدن . پرسنل بیمارستان همه ریخته بودن بخش زایشگاه ک ببینن چه خبره .
واقعا ماما ها باید با سختی کار اول کنار بیان بعد وارد اینکار بشن . یا اگر میبینن حوصلشو ندارن انصراف بدم
من هفته 38 که بودم یه روز صبح که بیدارشدم دیدم که خیس شده لباس زیر زنگ زدم مامانم گفت احتمالا کیسه آبت پاره شده، رفتیم بیمارستان گفتن باید بستری بشی هیچ دردی هم نداشتم خلاصه شروع کردن به سوزن فشار
چشمتون روز بد نبینه، هی من درد میکشیدم هی اینا میومدن معاینه دریغ از اینکه دهانه رحم باز بشه خلاصه که من تا فردا صبح هی درد کشیدم، مامانم خیلی رفت التماس دکتر کرد گفت تو رو خدا این ببرید عمل کنید
من از درد زیاد فقط استفراق میکردم
دیگه ظهر جمعه من بردن اتاق عمل، پسرم که خداروشکر اومد دنیا
ولی دکتر گفت اگه یکم دیرتر عملت میکردیم بچه از بین میرفت چون افتاده بود تو خشکی
