من خواهرمو که دیدم از ازدواج ترسیدم.اون اندامش خوب بود همه لباسا بش میومد ازدواج که کرد زایمانش سزارین بود یهو کم کم چاق شد دیگه لباسا بش نمیان بعدش تنبلی تخمدان بعدش سقطای مکرر و دردهای اون و روحیه ش. از همه اینا گذشته من دلم میخواد اگه روزی ازدواج کردم ناخواسته بچه نیارم ولی از یه طرف میگم نکنه کلا بچه دار هم نشم. از این قرصای هورمونی که بدن آدمو به هم میریزن بدم میاد.خواستگار که میاد میگه نهایتا یک سال بعدش میخواد بچه داشته باشه.
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
من و همسرم هم سنتی بودیم اما گذاشتیم وقتی عاشق هم شدیم در مورد بچه صحبت کنیم آخه به کسب که تازه اومده بعد هیچ حسی هم بهش نداشتم خوشم نمی اومد در مورد این چیزا صحبت بشه،حالا آدما با هم فرق دارن زمونه هم فرق کرده
شازرده کوچولو یه گل قشنگ توی کهکشون دل تنگته❤️🩹 شازده کوچولو دنیابی رحمه، این زمین پر از غصه و درده💔 دلامون تنگه دستامون سنگه همه حرفامون بازی ورنگه.. وقتی که داشتی میرفتی، جانم به پیراهنت گیر کرده بود :)درست نزدیک اون پارک ـ. بعدازاون چیزی درمن شکست و مردم..دیگه هیچی برام مهم نیست حتی پامو از پتو درمیارم، بذار جن پامو بخوره دیگه کیک شکلاتی نمیخورم دیگه شکولات دوسندارم آبمیوه انبه رو ترک کردم... توخدای روی زمینم بودی همیشه عاشق اون ذهنیتی ک ازت داشتم میمونم،،، هرچند تو بد کلاهی سرم گذاشتی.... حلالت میکنم امامیسپارمت بخدا.. من بگزرمم خدا از حق بندش نمیگذره.. خداحافظ ای عشق قدیمی... مثل من کسی شبیهت نمیشه مثل من کسی رفیقت نمیشه.... جای من وسط قلب توبوده قلب من خونه امن توبوده.. خداحافظت عشق قدیمی، خداحافظت همدم شبهام، خداحافظ ماه قشنگم، خاطراتتو میبرم همرام مینویسمشون توی شعرام....مینویسم اسم تو رو روسینم تو رو بازتورویامیبینم......
الان دیگه سختگیری ها بی اثره . اگر دختر خودش بخاد کسی نمیتونه جلوشو بگیره .
والا من کلا نظرم برای ازدواج سنتی منفیه. یعنی آشنایی بدون اطلاع خانواده رو میپسندم چون خانواده که بفهمن مهلت نمیدن یه روز بگذره بشناسیش بت میگن زود بیاد خواستگاری که در اینصورت فرقی با سنتی نداره.خودمم سنم بالاست برای همچی دوست ندارم خانواده درجریان باشن چون دخالت میکنن. بعدشم انقد گفتن با آقایون حرف نزن الان در برخورد بااونا بلد نیسنم حرف بزنم