2777
2789
وااااای یاد خودم افتادمی‌بار گفتن یه آیه واسه رزق و روزی خوبهمنم وضو گرفتم با زعفرون نوشتمش رفتم گذا ...

برای فروش نمیتونم نظر بدم چون خودم هم شاغل بودم و به یک باره انگار طلسم شدم تو یک روز تمام مشتری هام ناپدید شدن هر کاری کردم درست نشد که نشد

اما برای رزق روزی و برکت من یه جایی یه چیزی دیدم و انجام دادم و نتیجه گرفتم کیف پولم خالی نمیشه و پولم شاید کم باشه اما برکت داره وتموم نمیشه

تو یه برگه خیلی کوچیک بنویس ( یا رحمان و یا رحیم یا رزاق و یا غنی ) بزار تو کیف پولت

تو بازارش می‌فروشند

آره از هر ۱۰ تا مغازه ۸ تاشون دارن اما توصیه میکنم این مدلی حاضر و آماده نخر


از جایی بگیر که مطمئن هستی کسی که نوشته آدم درستی هست و با تمام قواعدش نوشته

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


حس میکنم طلسمم کردندائم استرس دارممریضمتمام کارهام بسته شده

دقیقا مثل من


و اینکه ما تو زندگی مشترکمون انگار بستگی پیدا کردیم 

همیشه و همه زمان خوبیم جونمون برای هم در میره اما کافیه ببخشید با شوهرم....... فرداش دعوامون میشه بعد یه ساعت درست میشیم تا دفعه بعد که 

برای فروش نمیتونم نظر بدم چون خودم هم شاغل بودم و به یک باره انگار طلسم شدم تو یک روز تمام مشتری هام ...

مرسی عزیزم

راستش خیلی دلم میخواد بنویسم ولی همش فک میکنم خدا میگه:این بنده ما رو نگاه،خیلی آدم درست و حسابیی هست،اسم اعظم ما رو هم جرأت میکنه بنویسه😢😒😓

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.
مرسی عزیزمراستش خیلی دلم میخواد بنویسم ولی همش فک میکنم خدا میگه:این بنده ما رو نگاه،خیلی آدم درست و ...

من که نتیجه گرفتم


واقعیت یه بار رفته بودم سرای ایرانی تو بوفه بودیم داشتم وسیله میخریدم یه خانومه آمد کنار من صندوق حساب کنه دیدم نوشته و با چسب چسبونده توی کیف پولش منم انجام دادم خدا میدونه کیفم و کارتم خالی نمیشه 


من که نتیجه گرفتمواقعیت یه بار رفته بودم سرای ایرانی تو بوفه بودیم داشتم وسیله میخریدم یه خانومه آمد ...

مرسی عزیزم

توکل به خدا منم انجام میدم

ممنونم♥️

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز