اوایل خوب بود
پدرم مشکل مالی پیدا کرد
یکم از طلاهامو فروختم و دادم به بابام و البته با رضایت شوهرم.
از اون موقع داستان شروع شد.
هر بار دعوا میشه میکوبه تو سرم
هزارتا حرف دیگه که گفتنش تف سربالاس
کتک زدنشم دو ساله شروع کرده.به بابا و مامانم نگفتم چون خودشون بدبختن
درد منو چطوری تحمل کنن😢
جوری بهم توهین کرده که دلم ازش صاف نمیشه
دردم توهیناش به پدر و مادرمه.
حتی به بابای مادرم که ندیده هم فحش داد.خیلی مرد ساده و خوبی بوده.حقش نبود.کاش میفهمید تو دعوای دو نفر فقط همون دو نفر باهم مشکل دارن
منم خیلی شنیدم سرهرچیز کوچیک همه رو به فحش میبنده کلا همشون همینن توخانواده عقده ای وبددهنی بزرگ شده همش دعوا وکتک کاری وتوهین وتحقیر ولی من این چیزا رو زیاد ندیدم واسه همین اصلا هنگ کردم به خدا......توفکرکن به مامان بابای خودش فحش میده بدجور دیگه ماکه جای خودداریم کلا ازش بدم میاد واسه همین دوست دارم برم زودتر اون دنیا چون راه نجاتی هم ندارم 😢💔
خدانکنه عزیزم
متاسفم براشون
شوهر منم همینطوره
بخدا تا یه چیزی میشه بچه رو تهدید میکنه به زدن(دقیقا اصطلاحات مادر بیشعورش رو به کار میبره)
هی ریز ریز و سر هر چیز چرتی بچه رو میزنه.
دیگه ببین چی بود بچه ۵ ساله با گریه اومد پیش من که مامان بابا همش منو میزنه.
عقده ایه دیگه.به خودشم گفتم.گفتم خانواده نداشتی،محبت نکردن.هی کتک زدن.حالا عقده هاتو سر زن و بچت خالی میکنی.
منم تو بچگی سختی کشیدم.باید عقده شو سر بچه م خالی کنم؟
من که باعث این رفتار شوهرمو نمیبخشم.
تازه برادرشوهر بزرگم‌داشت بنای دعوا کردن با بچمو میذاشت.دمشو قیچی کردم.مرد ۵۰ ساله سر بچه ۳ ساله چنان فریادی زد که من ترسیدم.منم جلوش وایسادم.الان جرات نداره از گل نازکتر بگه مرتیکه احمق
همه خانواده شوهرم بیشعورن.هرکدوم به نحوی😐
قطعا که میگذره
اما چجوری میگذره رو فقط خودمون میفهمیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز