با کفش، ماست، چتر، گِل چه کسی میتونه یه بند خنده دار بگه؟ برای درس دخترمه
من خار معلم و....
با این تکلیف دادنش
با چتر توهوای بارونی رفتم ماست خریدم .ماست ریخ روی کفشم .حالا چه گل به سرم بگیرم؟؟؟
مادرم چتر به دست یه سطل ماست هم اون دستش تو هوای بارانی هی از پشت سر داشت منو با گِلهای کفش هایش نشونه میگرفت
گل بازی کردم روش ماست ریختم کفش پوشیدم بلند شدم بارون زد چترم خراب بود
سطل ماست را از مادربزرگم گرفتم.باران حسابی همه‌جا را خیس کرده بود و کوچه پر از گل بود.نمیدانم چه شد که دستپاچه شدم و همین که چتر را باز کردم به سطل ماست گیر کرد و همه‌ی ماست به صورتم پاشید.جایی را نمی‌دیدم. فکر کردم از این بدتر نمی‌شود تا اینکه پایم رفت داخل چاله‌ی آب و کفشم مثل اسکیت مرا تا آخر کوچه برد.
کفش های ساق بلند خوشگلمو که تازه بابام برام خریده رو میپوشم و چون نم نم بارون میاد چتر رنگی رنگیمو میگیرم بالا سرم و میرم بقالی سر کوچه تا سفارش مامان خانومو که یه سطل ماست هست (البته به قول خودش که نصفش آبه:/) بخرم
و تا وقتی با انگشتام پولو حساب میکنم و پرداخت میکنم و از بقالی میام بیرون میبینم بارون شدید شده و تو کوچه پر از چاله های گلی و پرآب هست که کیف میده واسه پریدن داخلشان
خلاصه منی که با سطل ماست میپرم تو چاله اولی و دومی و سومی و تااا یه دفعه تالاپ... عههههه شدم عین آدم فضایی!
کفش و چتر و لباس صورتی قشنگم شد ترکیبی از رنگ قهوه ای گل و ماست! و اینطوری شد که پول و ماست و چترمو به فنا دادم😐💔
کلاس چندمه؟😂 چه داستان سمی شد ببخشید خواب دارم تا الان عین چی داشتم درس میخوندم😐😂💔
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز