از وقتی وارد خانواده شون شده پای بیشتر فامیلا شوهرم و بریده با اکثرا یکی یه دور دعوا کرده همش جواب میده میگه مادر شوهرم همش مهمون دعوت میکنه همه میان میخورن میرن به من میگفت زورم میاد ابجیش و بچه هاش مدام اینجان میگفت دوست دارم به شوهرم و شوهر تو بد فامیلاشون و بگم بهتر میشه برای ما کمتر رفت و آمد میکنیم من گفتم ولی من نمیگم در آینده بچه ی خودم اینکار و میکنه باهام هر چی هوس میکنه مادر شوهرم براش درست میکنه شام و نهار با اوناست ولی باز غیبت شونو میکنه مامان خودش آدم حسابش نمیکنه یه هوسونه براش درست نکرده تا حالا (بارداره) رفت قهر سختش بود زنگ زد شوهرش بیا سراغم خونه پدرش هیچ جایگاهی نداره وضع مالی خانواده شون هم خوب نبست ولی اینجا خانواده شوهرم آدم حسابش میکنن همش جوگیر میشه غیبت شونو میکنه من میدونم این موضوع ها بهم ربط نداره اما برای مادر شوهرم ناراحت میشم دستش نمک نداره من خودم رفت و آمد دوست دارم ولی چون این گدا گشنس زیاد خونشون نمیرم دعوتش هم نمیکنم گفت هوس لازانیا کردم گفتم وسیله هاشو نصف بگیریم درست میکنم برات چون لایق محبت نیست
هر وقت میخواد مهمونی بده قبلش همش میگه پول نداریم مرغ نداریم گوشت نداریم آدم خونش دستش به سفره نمیره