هروقت میومدن خونمون بدون خبر میومدن ماهم همیشه سعی میکردیم با اینکه مهمون سرزده هستن بهترین پذیرایی رو ازشون بکنیم.
من اخلاقم جوریه کسی میاد خونمون دلم میخواد راحت باشه خوش و بش میکنم تا احساس خوبی داشته باشن.
وقتی رفت فرداش زنگ زد به مامانم که به دخترت آداب معاشرت یاد بده
حالا بچه ها خودش چطور بودن کلا جایی میرن مثل لال ها میشینن
یادم افتاد این حرفش بعد چن وقت اعصابم خورد شد باز