هفته گذشته منو شوهرم سر یه مسئله ای با هم دعوامون شد و مقصر شوهرم بود ما طبقه بالا خوانوده شوهرم هستیم دعوا بین منو شوهرم بود ربطی به اونا نداشت من نمیخواستم قهر بیام و خانواده همسرم متوجه دعوامون بشن ولی خوب همسرم خیلی عصبیه و زود عصبانی میشه من خیلی از دستش ناراحت بودم بهش گفتم دیگه نمیخوام ببینمت و نمیخوام باهات زندگی کنم چون خیلی کوتاه اومدم که خوب بشه ولی بی فایده بود و اون هیچوقت نخواست خوب بشه اون گفت الان به داداشت زنگ میزنم بیاد تکلیفم رو با تو روشن کنه (پدرم فوت شده) منم گفتم لازم نکرده گفت پس جم کن ببرمت خونه مادرت منم جم کردم بعد از چند لحظه مادرش کار داشت اومد طبقه بالا بعدشم خواهرش اومد من وقتی متوجه اونا شدم رفتم تو اتاق چون نمیخواستم اونا چیزی بدونن ولی شوهرم داد زد بهم گفت سگ کثیف دیگه نمیخوامت من خیلی بهم برخورد که جلوی اونا تا این حد منو خورد کرد دیگه منم نموندم و اومدم خونه مادرم خونه مادرم یه شهر دیگس بهش گفتم جلوی اونا باهام اینجوری رفتار کردی و اونا حرفا رو زدی من دیگه محاله برگردم گفتم کسی رو نبینم این دوروبرا که گفت باشه من اصلا نمیخوامت الان ۹روز از قهرمون گذشته و ازم خبری نگرفتن نه خودش نه خانوادش من برام مهم نیست چون اگرم بیاد بر نمیگردم به خانوادمم گفتم که بر نمیگردم چون واقعا از چشمم افتاده و دیگه نمیخوام باهاش زندگی کنم کسی بوده با وجود این بی احترامی ها راحت جدا شده باشه حاضرم هیچی ازش نگیرم ولی دیگه باهاش زندگی نکنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.