خسته شدم از زندگی سگیم
خسته شدم از بس هیچ نصیبی تو این زندگی ندارم
با ۳۰ سال سن، نه پول دارم ، نه عشق و رابطه جنس.ی ، نه خواستگار، نه شغل ، یه بدبختم که صبح تا شب گوشه اتاقم کپیدم
کاش بمیرم کاش کاش کاش
از صبح تا شب کارم شده گریه
متنفرم از هرکسی که الان بگه خودت عرضه داشته باش برو شوهر تور کن برو کیس تور کن، برو سرکار ، نفستون از جای گرم بلند میشه، نه هیچ پسری هست اگه هم باشه محل نمیده نه شغلی هست
کل زندگیم قفله
ملت نصف سن منو دارن رابطه جن.سی دارن ، دیگه دارم میپوکم
خدا این دنیا رو نابود کنه یا منو بکشه راحت شم