من پیش اومده شنیدم ولی ناراحت نیستم ازشون چون مشکلات زندگی ما خیلی زیاد هست تحت فشار بودن گفتن... من متاهلم... اوایل ازدواج با شوهرم مشکلات زیادی داشتیم و همچنین خوموادمم غرق مشکلات بودن... من قصد جدایی داشتم یسری که رفته بودم خونه بابام ناراحت بودم.... مامانم استرس گرفته بود میخام جداشم... میگفت تو به خودت بیشتر برس یکم چاق شو سینه نداری اصن... اینو گفت من خیلی دلم شکست
ولی از ته دل ازشون ناراحت نیستم