بچه ها خواهر شوهرم دو ماه هست که فوت شده شوهرم خیلی بی قراری میکنه حق داره خب دردناک تر از مرگ عزیز نیست من خودم بعضی وقتا یهو چهره خواهر شوهرم میاد جلو چشمم حالم بد میشه ولی خب همسرم خود زنی میکنه تو ناراحتی هاش بیرون می ره پشت فرمون هست بلخره واسه همین خیلی نگرانشم میگم خدای نکرده بلای سرش نیاد مادر شوهرم هم که همش در حال گریه هست ولی خب چاره چیه اونی که رفت دیگه رفت با خود زنی گریه داد برنمی گرده نمیدونم آدما چرا تا وقتی هستن قدر همو نمیدونن بعد مرگ تازه یادشون میفته ،بیچاره خواهر شوهرم تو خواب خیال هم فکر نمیکردیم اینجوری سرنوشتی داشته باشه ولی خب رفت که رفت راه برگشتی نیست
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
شما فقط کنار همسرت باش بهش انگیزه بده تو خونه بهش محبت زیادی کن باهاش زیاد حرف بزن درست میشه
کلا همسرم خونه نیست که صبح میره شب میاد دیشب بازم با دیدن خواهر زاده هاش حالش خراب شده بود خود زنی میکرد که چرا کاری براش نکردم در حالی که کاری از دست کسی بر نمی یومد معجزه لازم بود خدا معجزه نشون نداد براش تقدیرش این بوده
کنارش باش بهش محبت کن جو خونه رو خوب نگه دار مردا زود فراموش میکنن نگران نباش
به نظر من شاید مرگ زن رو یا جایگزین یه زن دیگه زود فراموش کنن ولی بعضی از مرگ ها رو نه خواهرش بلخره ۳۵ سال خواهر بود این که خواهر شوهرم زندگی خوبی هم نداشت کم تاثیر نداره تو ناراحتی همسرم
خاک هیچ وقت سرد نمیشه بنظرم بعدیکسال دلتنگی بیشتر میشه
مرگ عزیز سخته فراموش نمیشه درست ولی همسرم یکم تند مزاجه خود زنی میکنه واسه همین نگرانم بیشتر می ترسم خدای نکرده بلای سرش بیاد وگرنه انتظار ندارم خواهر ش رو فراموش کنه چون فراموش نمیشه منی که خواهر واقعیم نبود خیلی وقتا با یاداوردیش عذاب میکشم ولی مرگ چاره نداره اونی که رفت دیگه رفت
تا یکسال داغ رو دلت هست ولی نباید خودزنی ادامه پیدا کنه ،باید کم کم سرد بشه با شوهرت صحبت کن بهش بگو ...
والله بهش میگم خب که چی با خود زنی مگه بر میگرده؟میگه کاری نتونستم براش بکنم در حالی که کاری از دست کسی بر نمی یومد معجزه لازم بود خدا معجزه نشون نداد براش تقدیرش این بود چیکار میشه کرد
روحشون شاد خدا رحمتشون کنهخدا به همسرتون و خونوادش صبر بدهآرومش کن با حرفات تنها کسی که تو این وضعیت ...
خب چیکار کنم براش خیلی باهاش حرف میزنم میگم اول آخرش همه رفتنی هستن کسی مگه هست بمونه ولی خب با حرف زدن نصیحت این حرفا که دل آروم نمیشه من خودم خدای نکرده بلای سر عزیزانم بیاد صبرم از خود همسرم هم کمتره ولی چون همسرم همش بیرونه نگرانم میگم بلای سرش نیاد
اسی به شوهرت بگو خواهرت الان جاش خوبه ولی وقتی میبینه تو داری خودتو اذیت میکنی اونم روحش آزرده میشه اگه دوسش داری بذار روحش در آرامش باشه خود زنی نکن .
تو زندگی پس از زندگی یکی میگفت یه جوونی از فامیل فوت شده بود میگفت من جام خوبه اما گریه های مادرم منو آزار میده بهش بگین اینقدر بی تابی نکنه
.من آنقدر معمولی هستم که هیچ کس شیفته ی حرف زدنم نشود،قلب هیچ کس با دیدنم نلرزد،کسی برای چشم هایم نمیردو شعری در وصف پیچ و خم گیسوانم سروده نشود...من آنقدر معمولی هستم که هیچ کس با خندیدنم ته دلش ضعف نرود،هیچ کس از نبودنم غصه اش نگیرد وجای خالیم توی ذوق نزند...من یک آدم معمولی هستم،حتی از معمولی هم معمولی تر،ولی دوست داشتن را بلدم،اینکه با تمام وجودم یک نفر را دوست داشته باشم بلدم،اینکه برای بودنش و ماندنش از جان و دل مایه بگذارم هم بلدم....