خانوادش هی پرش میکردن..آخر سرم رفت پیش همون مامانش..
مامانش گفته طلاق و ایشون اطاعت کرده..حالم که داغونه بخاطر حرف اونا منو کلا کنار گذاشته..لاقل نکرده به خودم بگه جدا شیم..یهویی رفت
من حق طلاق دارم..اون میخواد همه کارارو من انجام بدم و پول خرج کنم..و مفتی مفتی طلاق بگیرم و اون وکیل اینا نگیره یا توو زحمت نیوفته بیاد دادگاه
مهریه هم که میگه هیچی ندارم و نمیدم چیزی..
قراره برم اقدام کنم برا مهریه و با وکیل صحبت کنم