من دیشب با شوهرم دعوام شده بود
شوهرمم ازون آدم مغرور ها و دلسنگ هاست با اینکه با حرفاش دلمو شکوند من چهارساعت تو خونه بلند بلند گریه میکردم به یه ورش هم نبود تا خودمو آروم میکردم باز یادم از حرفاش میومد جیغ میزدم گریه میکردم
هرکاری کردم منم مثل اون سکوت کنم بخوابم ولی تا ساعت چهار بیدار بودم اون خواب بود دوباره شروع کردم به گریه کردن بلند بلند تا گفت بیا تو بغلم منم با اینکه دلم خیلی شکسته بود تنهایی خوابم نمیبرد مجبوری آشتی کردم
شوهرم میگه اخلاقت خیلی بده یکی اینکه موقعی درمورد یچیزی حرف میزنی طلبکارانه حرف میزنی و یکی هم اینکه همش گریه میکنی