این طور بگم که..
از بچگی تو جمع تحقیرم می کردن..
مثلا مامانم به این فکر نمی کرد یه بچه ۶ ساله اشتباه هم بکنه نباید تو جمع تحقیرش کنی..
به همی دلیل دوران نوجوانی کاملا بی اعتماد به نفسی داشتم.
خجالت می کشیدم با دوستام برم بیرون فکر می کردم با کوچکترین حرکتی قراره تو جمع تحقیر بشم.
کاملا منزوی هستم تو اجتماع تو دانشگاه نمی تونم ت صورت یه پسر نگاه کنم چون پدر به شدت متعصبی داشتم که حنی اجازه نمیداد تا سر کوچه برم!
تو دوران نوجوونی حتی یه بارم تنها پامو تو سوپر مارکت نذاشتم چون بابام نمی ذاشت.. اجازه نمیداد سوار تاکسی بشم هیچ وقت.
تنها جایی که مجوز رفتن بهشو بهم صادر می کرد پارک مادر بود حتی اجازه نداشتم یه پارک عادی برم فقط مادر!
الان یه جوری بار اومدم که شدیدا اجتماع گریز و خجالتی ام با کوچکترین اشتباهی شروع می کنم به پی درپی عذرخواهی کردن تا جایی که طرف مقابلمو خسته می کنم...
و خیلیی مسایل دیگه...