باهم خوب بودیم بحث که همه دارن ماهم داشتیم تا حدودی ولی شوهرم خیلی بود یه شب نمیدونم چی شد رفتیم دونبال خونه که مستقل شیم خونوادش فهمیدن گند زدن به همه طلسم زدن نمیدونم چ غلطی کردن جنگ شد منم اومدم خونه ی آقام الان شنیدم حرف جدایی رو زده بهش پیام دادم گفتم مگه حرف طلاق نزدی پس برو اقدام کن طولش نده درصورتی که قبلا من میگفتم جدا شیم شوهرم گریه میکرد که دوستت دارم وجدانمیشم ولی الان..
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز