۱۶ سال پیش من باردار بودم یکی دوماهه
برادر شوهر مجردم فرستادن خونه ی ما که مثلا درس بخونه چون خیلی رفیق باز بود میخواستن مثلا از دوستاش دور بشه
پسر خیلی خوبیه دوسشم دارم خیلیم احترامم میذاشت ولی واقعا راحت نبودم سختم بود ۲۴ ساعت یکی خونه م باشه
خلاصه زنگ زدم برادر شوهرم جریان رو بهش گفتم
اونم بدون اینکه تو این ۱۶ سال اسمی از من بیاره یا به کسی بگه زنگ زده بود به مامانش کلی مامانشو دعوا کرده بود که چه فکری کردین یه پسر فرستادین خونه ی زن داداشم که حامله هست ؟😁😁😁😁مادرشوهر پدرشوهرم اومدن پسرشونو بردن
حالا عزیزم اگر آدم باشعور قابل اعتماد تو خانواده همسرت داری حتما کمک بگیر