پسر خواهر شوهرم یکی یه دونه ست خیلی لوسه هرچی بخواد براش فراهم میکنن العان براش خرگوش گرفتن گذاشتن تو قفس توی تراس شام خونشون بودیم با دخترم رفتیم تو تراس خرگوشو ببینیم بدنش نقطه نقطه خون خشک شده حالت جوش بود من فکر کردم آبله ای چیزی زده به خواهر شوهرم گفتم نزار کارن نزدیکش بشه نکنه مریضی و آبله گرفته زده زیر خنده میگه نه از باکس کمد اتاق کارم سرنگ برداشته براش آمپول زده دکتر بازی کرده(پزشک عمومیه و کلینیک زیبایی زده ) ...خیلی حالم بد شد مثلا دکتره چطور اینجور راحت میخنده و ..خرگوش بیچاره چطور نمرده ؟ عیدا هم براش جوجه رنگی میگیره هی گردنشونو میشکنه خفه میکنه دوباره میره میخره براش ... شده تفریح واسه بچه ....دکتر مملکتو ببین!!!!! خیلی حالم بدشد چی بگه آخه ادم به همچین افرادی ...
پروردگادا دلتنگ فرزندانم هستم💔معجزه ای کن ...یک نگاه ،یک لبخند و یک آغوش از سمتشان ...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.