دعوای شدیدی با شوهرم داشتم شوهرم خیلی دوسم داره بلند داد زد گفت تو رو دوس دارم تو رو نمیتونم بزنم ولی شیشه گلاب برداشت چنان توو سرش میزد که شکست یه چندتا ظرف و ظروفم شکست انگار وحشی شده بود
هستید ادامش بگم حالم خیلی بده حوصله کارگاهی بازیتون ندارم بخدا بخدا اگه دروغ میگم همچنین بلایی سرم میاد ولی الان از سر شب حالم جوریه که میخوام بمیرم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
😓😓😓😓
بگو لایک
خب چیشد بعدش
برعکس شوهرمن دعوا کرد هرچی ب دهنش رسید ب منو خانواده ام گفت
فقط امضات🥲
بگو حالا بقیشو بینیم چیشده ک همچین شده
😞😞😞😞😞
بگو بزنم ولی ظرفامو نشکن
اخي عزيزم چقد دوست داره
چيشده حالا بحثتون سرچى بود؟
آخه عزیزم مشکلی پیش اومده بین تون ؟
بچم سه ماه به دنیا آمده هم سنگ کلیه داره هم کولیک سه ماه من خواب ندارم از گریه هاش
سرش نشکست؟ 🤕 من دردش رو حس کردم.
فکر می کنم مدت زیادی یه چیزی رو داره تحمل می کنه دیگه لبریز شده یا از چیزی ناراحت شده و نگفته و خوب شما هم طبیعتاً نفهمیدین
عزیزم چرا دروغ بگی چیز غیرقابل باوری نیست منو شوهرمم خیلی همو دوست داریم یه بار بدجور تو ماشین بحثمون شد حرصشو سر من نتونست خالی کنه چنان مشتی زد تو شیشه ماشین که خورد شد...🤦♀️
ما هم همش بحث داریم
مقصرم منم
عصبی وبی حوصله ام
خشن😩😩😩
