برعکس همسرم که یه مرد خوشمشرب، خوشگذرون، اهل سفر و مهمونی و دورهمی، بسیار دست و دلباز و خیلی اجتماعیه، مادرش یه زن کاملا سنتی، با افکار قدیمی، ساکت و سرده. عقد کردیم ایشون گفت ما توان نداریم هرکاری خودتون خواستین بکنین. مثل مهمون میایم شام میخوریم و میریم. تو عقد هیچی به من و پسرش هدیه نداد. هیچی
خرید عقد نکرد
کادوهای معمول مثل یلدا و عیدی رو از لباس کهنههایی که چند سال نگه داشته بود میاورد .من هربار میدادم خیریه. چندین و چندبار بهم گفته من که کادو نمیدم، هرچی تو چمدونم داشته باشم میارم (دقیق همین)
کادوی عروسی هم یه زنجیر ۲ گرمی عیارپایین بود