خسته شدم دیگ واقعا
هر روز تا ۱۱ شب پیششونه بعدش یه دو دیقه با من حرف میزنه و میخوابه
از نظر خودشم برعکسه زیاد پیش اونا نیس
از طرفی باهاش کلی حرف زدم و حرفامو قبول داره و یه چند روزم درست میشه ولی باز مث قبل میشه
حتی باهاش قهرم کردم ولی بعد یه روز نهایت آشتی کردم دلم نمیومد بگه ببخشید و قبول نکنم
ولی دیگه ها نمیدونم چیکار کنم دیوونه شدم از دستش
چیکار کنم؟؟