خواهرزادم معتاد گوشیه
هی هر چی براش خوراکی و لقمه میذاشتیم بازم وقتی برمیگشت میگفت گرسنمه یه چیزی بزارید بخورم
و سرشو. میکرد تو گوشی
میگفتم مشقات کو میگفت نوشتم تو مدرسه
امروز اعتراف کرد پول مدرسه و تغذیه اشو میداده یکی از دانش اموزا براش نوشته
خدایاااا بهم صبر بده نزنم دهن خودشو اون دوستشو سرویس کنم