همسر سابقم این جور بود و دلیلش هم می دونستم خودش اهل هیچ کاری نبود دقت کردم ببینم خودش این جوره که این جوری فکر می کنه دیدم نه نیست اما یه مشکل داشت اونم این بود که ترس از دست دادن و نارو خوردن داشت نه تنها از جانب من نسبت به همه همین بود حتی نسبت به خانواده ی خودش!!!!
از اوضاع زندگی سابقم بگم فقط همینو بگم که دائم خونمون جنگ بود جنگاااا نه جنگ عادی از صدای دعواهامون همسایه ها خبردار می شدن تازه خونه حیاط دار بود صدا می رفت،،حیف روح و روانم که تو اون زندگی به باد رفت حیف.