پول درست حسابي هم نداره..حتي يكي عم براش اضافه است.
اوني ك همه چيش اوكي هست
ديگه بسته به توان بدنيش دارع
اگر خسته ای..اگر دنیا بهت سخت گرفته..اگر توی نقطه بد زندگیت هستی..و یا سختی های گذشته باعث شدی تلخ بشی.یا فکر میکنی اگر تند تیز و با توهین و تحقیر جواب بدی خیلی باحالی..در تبادل نظر با بقیه اول چند دقیقه تحمل کن.اگر جوابی ک میخوای بدی تند و تیزه ننویس..به خاطر رضایت خدا
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
من تک فرزند بودم خوب بود به نظرم. از خواهر و برادر داشتن بدم میاد ، شاید بچه بودم میگفتم میخوام یا میگفتم تنهام ولی هرچی بزرگتر شدم دیگه دلم نخواست.
💙🇷🇺 اما برای شادمانی سیاره ی ما چندان آماده نیست خوشی را باید از چنگ روزهای آینده بیرون کشید ، در این زندگی مردن ،دشوار نیست ساختن زندگی بسیار دشوار است... ✍🏻 ولادیمیر مایاکوفسکی
همه چی مونده به تربیت پدر مادر و محیطش ربطی به تک یا جفت نداره
خب بچه ای که خواهر و برادر داره محیطش با تکفرزند فرق داره
تمامی دردهای بشریت با ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف درمان میشود 🌼 انگار دوباره فرعون خواب آشفته دیده است که اینطور دست به قتل عام کودکان میزند اما اینبار به دست مادرانشان(رواج سقط جنین در ایران! ایرانی که همیشه جلوی صهیون ایستاده است!) بانوجان! وقتی یزیدیان برای تحقیر حضرت زینب سلام الله علیها حجاب او را بر میدارند بدان که بدحجابی تحقیریست از سوی دشمنان
من بنظر خودم تک فرزندی بخاطر اینکه تا اخر عمرم مسئول یکی باشم بخاطر اینکه بتونم همین درست تربیت بکنم ...
دقیقا این کارتون باعث بدبختی اون بچه میشه چون یدونه بچه دارین تا اخر عمرتون فقط پیگیر اون بچه میشین فقط فکرتونمیمونه پیش اون فقط پشت سرس هستین و این بدترین کاری هست که در حق ی بچه میتونین انجام بدین
کاری ندارم به تک فرزندی یا ده تا من اگه ده تا ام بچه داشتم نمیخوام بارم بیفته رو دوششون باید مهاجرت کنن نمیدونم زندگی کنن گناه اونا چی بوده من تا اخر عمر مسئول اونا هستم نه اونا
ولی یروز که ازدواج کنم اگر شرایط مالی و روانی همچی اوکی باشم 4 تا خیلی دوس دارم
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت