چیکار کنم شوهرم تنها نره خونه مادرش 😶💔⁉️

وااا مادرشه هاااا دقت کن.. 

هر چه برای رابطه خودت و مادرت می‌پسندی، برای رابطه شوهرت و مادرت بپسند و تمام.

شوهر من با اینکه خیلی به مادرش وابسته است و هرروز بهش زنگ میزنه ولی بدون من نمیره خونش یعنی خودش دوست نداره حتی اگه با هم دیگ قهر باشیم من همیشه باهاش میرم 

با مادرش صمیمی باشه چه اشکالی داره؟  شماهم احترام بذار به مادرشوهرت ،هر کسی جای خود داره

نمیتونی جلو رفتنشون بگیری ولی میتونی برنامه بیرون رفتن و تفریح دوتایی بچینی مثل سینما و شهربازی و رستوران و پیاده‌روی یا فیلم دیدن تو خونه و اینا. یه کم سرش شلوغ شه وقت نکنه

بهترین راه حل اینه باهاش بری و بیای

نزاری تنها بره

اینطور هم نشون ندی که راضی نیستی

من همین مشکلو داشتم

ولی از همون اول با شوهرم رفتم اینطور وانمود کردم که خودم دلم تنگ شده بود دوست داشتم برم

الان من نرم هم سراغمو میگیرن و میگن پاشو بیا

زندگی جنگ نیس

این اخلاق شوهرته حالا بد یا خوب

یه مدت بعد خیلی بهتر میشه

نگران نباش

عزیزم اونا در حق تو بدترین هم باشن باز پدر و مادرش هستن تو احترامشونو جلو همسرت نگهدار به بی احترامیهاشون بی تفاوت باش تا رفته رفته همسرت متوجه بشه مقصر نیستی خودش کشیده میشع سمت تو نذار تنها بره وعادت کنه به تنها رفتن 

مثلاً چه جوری شما رو اذیت می‌کنه؟

قاعدتا مادرشوهرتون باید به پسرش بگه بدون خانمت نیا اینجا ولی شما هم میتونی خودت رو مشتاق نشون بدی باهاش بری یا اینکه دوستانه صحبت کنی باهاش که این مسئله اذیتت میکنه مثلا بگی اگه مدام تنها بری ممکنه فکر کنن به من نمیگی که میری خونه شون دوست دارم برنامه هامون با هم هماهنگ باشه

هرچی بیشتر نقطه ضعف بدی بیشتر سواستفاده میکنن تنها راهش اینه بزنی ب در بی خیالی انگار ک مهم نیستن رفتار و کارهاشون

من بهت حق میدم خودمم بودم شاید نمیتونست تحمل کنم 

ولی خب کاریم نمیشه کرد مادرشه از بچگی تو دامنش بزرگ شده با چاقوهم پسرشو بزنه اون میگ ن این زن سلاحمو میخواد و ب فکرمه 

عزیزم میفهمم چی میگی

ما نامزد بودیم

شوهر یه بار در هفته میومد‌خونه ی ما

ساعت هفت میرسید

یه بار هشت زنگ میزد کجایی نگران شدم

اونم میگفت خونه ی نامزد

یه بار نه زنگ میزد اینجا بارون باریده تصادف میکنی زود برگرد خونه انگار شوهر من قرار بود شهر دور. یه بار بهونه اش بارون بود، یه بار برف یه بار میگفت مهمون داریم.

منم هیچی نمیگفتم

بعد عروسی هم هرروز دو سه بار زنگ میزد. منم هیچ واکنش خاصی نشون نمیدادم که پیش شوهرم اون خوب نباشه من بد

شوهرمم هرروز میگفت بریم منم میفتادم دنبالش. رفته رفته خودش خسته شد. الان پنج سال گذشته نهایت روزی یه بار زنگ میزنه. ماهم نهایت سه روز یه بار میریم.

واکنش نشون بدی میفهمه حساسی اذیتت میکنه

چقدر ازت حس بد گرفتم اول بزرگ شید بعد ازدواج کنید