خب راستش.. ینفرهستش که ازش خوشم میاد
پارسال من به دوستاش گفتم که.. چی دوست داره، گفتند که تینت و بغل دوست داره
خلاصه یه اوضاعی بود 😂 کلا کلاس همراهی کردن بروبغلش کن.. منم که انزوای اجتماعی دارم اصلا ارتباط گرفتنن سخت
خلاصه به خودشم گفتم شمارتوبده و.. بیاهم دوست بشیم برگشت گفت که (من باهمه دوستم. وبه کسی شماره نمیدم)
روز بعدش که رفتیم حیاط هیچکسم نبود دیدم دختره واسم قیافه گرفت منم گفتم مگه چیکارش کردم که اینطوری میکنه؟خیلی فکرم درگیرشد سرش حتی چهرهش هم یادمه
بعد امسال، اوایل مدرسه بوددوستاش گیرمیدادن میگفتن که ببین کتونی تو و محی شبیهه😂 وزنتون یکیه و.. فلان😂
دیدم دوستانش توی جمع نشستن بعدحالا نمیدونم قصدش دوستانه بودبهم گفت سونیا (ینفردیگه) شمارتومیخواد منم گفتم واسه چی؟ یهویی گفت تو چرا شماره محی رومیخواستی؟😐 منم گفتم خب اون قضیهاش فرق داره (میخواستن واکنش منوببینن تواون موقعیت)
بعد.. دوبارهدوستش گفت میخواستم بدونم چراازمحی خوشِت اومده، یهویی دوستاش ازمن میپرسن تولد محیه واشش کادومیخری؟ بعد وسط حرفاشون یهویی اسم ازون میبردن
البته منم امسال اعتراف کردما بهدوستش، فقط گفتم که پارسال محی یه حرکتی زد که به ارزش خودم شک کردمو میخوام بهش یه فرصتی بدم تادرمورد احساساتش فکرکنه، اون زمان میخوادواین حرفا=)
بعد دوستش اومد دم درکلاس گفت محی میخواد بایه پسردیگه بره توی را.. اونیکیم گفت مگه شما لزبینین که برید تورابطه بابا یه دوستی سادست دیگه چراانقد سختش میکنین😐 بعد.. دوستش دوباره پیگیرشد گفت چیشد الناز میخواستی به محی یه فرصت بدی؟
قشنگ هم دیدم دختره داره اونطرف به مکالمه منودوستش گوش میده گفتم ولش کن دیگ
دختره خیلی مبهمه