من بیرون نمیرم
با زن داداشام زندگی میکنیم اون برای خرید و بهداشت و اینا تنهایی میره
اما من مامانم زن داداشم هیچ کدوم بیرون نمیریم
ب من ک اجازه نمیدن مامانم هم عادت کرد
بعضی وقتا میرم یالا پشت بوم واقعا از بس آدم ندیدم وقتی تو خیابونا ادما رونگاه میکنم ذوق میکنم
همه اش تو این فکر و خیاالم ی روز منم تو خیابون قدم میزنم و میون ادما راه میرم