سلام خانوما . دیشب خواهرشوهرم اومد خونمون میخواست یک ساعت بعد بره دنبال بچش که کلاس رفته بود .بهونه شد به شوهرم گفت تو فلان کوچه موز میفروخت شوهرمم گفت میرم بخرم چون مسیرهای ن یکی بود با هم رفتن میدونم شوهرم موزو بهونه کرد میخواست خواهرشو ببره برسونه خونه عوضی حالا شوهر خانوم کجاست رفته خونه مامانش .خلاصه رفتن موزو پیدا نکرد رفتن بچه خواهرشورمو برداشتن آوردن خونه بعدش آقا اومد خونه منم گفتم چند روز پیش النگوی شکسته بود بردم تعمیر نیومدی بریم بگیری گفتی نزدیکه فردا خودت برو الان بخاطر اینا پا شدی رفتی خلاصه دعوا شد سر سفره پا شد رفت بیرون یکساعت بعد اومد .میگه من تورو بد عادت کردم تا حالا بدون تو پا مو از خونه بیرون نزاشتم یه بار رفتم تو اینجوری میکنی
از دیشبم قهره
چیکار کنم یعنی من مقصرم
حالم از خواهراش بهم میخوره