خاله بازیشون تموم‌نمیشه😪

واااای چقد قشنگ حرف دلمو زدی

احسنت به شما

دقیقاً همینه

مادرشون شلخته

بچه ها بی خیال

بعضی عروساشم‌لنگه خودشن

بعد میبینی ساعت ۱۱ شبه،مهمونا گشنه نشستن و هنوز خبری از شام‌نیست

نمیتونن مدیریت کنن و جا هم ندارن غلط میکنن دعوت میکنن

هی میگن بچه ها لال بشینن.نمیشه که

آخ آره

اینا میگن فلان روز میایم ولی باز میگن معلوم نیستاااااا

آخرشم یهو از سه نفر میشن ۱۰ نفر.

شوهرمم سرکاره و من با بچه ۵ ساله دست تنهام.

گاهی هم میشه دعوت میکنن شوهرم سرکاره ولی منو مجبور میکنه برم.خیلی اذیت میشم بقرآن

بابا میدونه من اذیت میشم

باز منو به زور میبره و مجبورم میکنه شب بمونم

چه مَرَضیه شب بمونم جایی که جا ندارن.همش مجبورم لباس پوشیده بپوشم.امکانات نیست،همش سرپا دارم‌جون میکنم

آخه جالبه که مادرش با زبون میگه پاشین کمک کنین ولی آشپزخونه پر آدمه.بعد مادرشوهرم چهارتا مهمون میبینه جوگیر میشه هی دستور میده به عروساش.

من دخترای جاریام باشن دست به ظرف نمیزنم ولی برای پذیرایی کمک میکنم.چون از زیر کار در میرن

خونه پسراشونم میرن انگار هتله

میریزن میپاشن و هی دستور میدن.آخرشم منت میذارن که اومدیم.میخوام نیان صد سااااال

غیر عذاب و کمردرد چی دارن؟

مادر من میاد صبحا با بچم بازی میکنه و بهش صبونه میده تا من بیشتر بخوابم و استراحت کنم.اونوقت مادرشوهرم و دختراش اومده بودن صبح توقع داشت من پاشم برم برای خانم بربری تازه بخرم.اونم روز جمعه.شوهرمم سرکار بود.

شبشم ساعت ۴ خوابیده بودم.

شوهرم خانوادشو دعوت میکنه و فقط انگار من میزبانم

نه بابا چه روالی

انقد شلخته و بی قانون بودن کجاش درسته

آره دقیقا شوهرمم که همش آویزونشون میشه بیاین بیاین

فکر من نیست که کمکی ندارم

خودشم مثل مهمون میشینه کمک نمیکنه مگر اینکه با زبون بخوام و یه میوه ببره برا مهمون.اونم میدونم مادرشوهرم پشت سرم میگه از شوهرش کار میکشه.