چند روزه سوره بقره گوش میدم این اتفاقا عادیه

اللن که پریودم بعدش تصمیم دارم بخونم

به خددا ماه پیش ۱۴ شب نماز استغاثه حضرت زهرا خوندم اصلا فکرم پیش طلسم جادو نبود میگفتم حالم خوب نیس اودم در خونت خوبم کنی درد ودل میکردم صلوات میفرستادم

خواب دیدم از توی خونم زن های زیادی رو بیرون میکنم نمیدونم دزد بودن چی بودن

یه زن بود اصلا بیرون نمیرفت

ولی فکرم بازم پیس جادو نرفت 

تا تینکه خمسرم اون خواب رو دید

دیشب استغفار هفتاد بندی امام علی رو خوندم گریه هم کردم نمیدونک بتشه می خونم

منم صدقه میدم هر روز...نمیدونم واقعا حس میکنم اگر کسی جادویی یا طلمسمی داشته باشه نمیزارن گوش بده وگرنه قران خدا که ضرر نداره پر از خیر و برکته

فک نمیکنم بتونم برم،اگه بدونین چه زندگی خوبی داشتیم ساده اروم اصلا باهم دعوا هم نمیکردیم همش خداروشکر میکردیم باهم خیلی جوریم خوشیم خدا هوامونو داره تا اینکه یه دفعه همه چی عوض شد....زندگی روی تاریکشو بهمون نشون داد بیشتر از یکساله فقط قران نماز و دعا میخونم وای انگار توی یه توپ آهنی هستیم نمیزاره بره به خدا برسه..شایدم احساسم اینه کم آوردم

وقتی میرم خونه مامان اونقد آرامش دارم ولی وقتی میام خونه خودم حالم بد میشه ولی به روم نمیارم

شما کامل گوش دادین؟تغییری حس کردین؟

همسرم دو روز پیش ادرار دخترمو برد ریخت جلوی در خونمون ولی راستش دور خودمون نه

منم شنیدم ادرار باطل میکنه مادرشوهرم همیشه میگه

والا مادرشوهرمینا خیلی اعتقاد داشتن به این چیزا،ولی انگار الان دهنشو بستن هر چی از حالمون خوابهامون میگیم هیچی نمیگه میگه ولش کنین بهش فک نکنین

در حالی اول ازدواجمون خودش میگفت فلانی اهل دعا و این‌چیزها مواظبش باشین

من چند ماه پیش خواب دیدم یه خانم بهم گفت همسرت و داداشش از لحاظ کاری شغلی روحی همه چی طلسم شدن بعدش یه علامت نشونم دادن وگفتن ببین

بعدش بازم راجب موضوعی نگران بودم بازم توی خواب گفتن طلسمی نگران نباش

آخرین هم یه شب دعوای سختی کردیم همسرم داااد میزد من توی پنج سال اصلا اینجوری ندیده بودمش،وقتی خوابید من دلم گرفته بود نماز امام حسین خوندم دو ساعت طول کشید به خدا توان برام نموند ولی خوندم با خدا درد ودل کردم گفتم چیه خدا ؟چرا اینجوری شدیم؟برطرفش کن

همسرم خواب جادوگر و اینا دیده بود تایپیک قبلیمو بخون کامل نوشتم

به خدا اصلا توی این مدت به طلسم و جادو فکر نمی‌کردیم الان بعد اون خواب من اینقدر پیگیر شدم