خوبی زیاد

دلیلش بارها گفتم من دانشجو دکتری بودم فکر کردن درسم تموم بشه زودی استخدام میشم اویل چون پسر خودشونم کار درس درمون ندهشت البته به منم دروغ گفتن که سرکاره و من بعدها فهمیدم ولی باز با بیکاریش ساختم از پس انداز خودم خرج زندگی میدادم با اینکه خانواده پولداری داشت بعدها با ی پارتی اداره برق جذب شد من استخدامی قبول نشدم 

کلا باهام پ افتادن و پسره هم  ادمی کاملا وابسته به مادرش بود یعنی پیاده رویم میرفتیم اگه اجازه نمیگرفت کفشاشو میزاشت زیربغلش که مادرش متوجه نشه بعد یکسال ی بار خواستم خانوادم شام دعوت کنم حتی گفتم با پول خودم برگشت گفت ندارم از کجا بیارم چرا دعوتی میدی سر این کلی کتکم زد رفتم به مادرش بگم این از اون بدتر هر فحشی خواست بارم کرد پسره هیچ دفاعی نکرد حتی از ترس مادرش منو ی بیرون نبرد حال و هوام عوض بشه یک مدت شوهره باهام خوب بود فکر کردم عذتب وجدان کتک خودش و حرفای مادرش داره نه اینکه نقشه داشت گوشوارم از گوشم دربیاره و این کارم کرد حتی ی ساعت خواهر برادرش سر عقد برام هدیه خریدن گفت دربیار باطریش خرابه میبرم درستش میکنم منم ایتقدر بهش اعتماد داشتم نگاه نکردم ببینم کار میکنه یا نه روز بعدش خوش و خوشان منو برد خونه پدرم شبش زنگ زد گفت طلاقش میدم

این بود طلاهامم شکایت کردم پس بگیرم اومد دادگاه دست رو قران گذاشت گفت خودش برده همین

شخصبت تو نداری که سرت تو زندگی مردمه. جیک تو جیکش درمیاری 

شخصیت تو نداری که تا بهت نگن به تو چه ول کنی نیستی 

متاسفم که جواب بیشعوری مث تو دادم فضول بی همه چیز

والا من بیخیال شدم یک کاربری ول کن ماجرا نیست رفته خط به خط تاییک های منو خونده که چرا اینجا اونو گفتی اینجا ی حرف دیگه 

واقعا پشیمونم تایپیک زدم دقیقا گلم هر مادرفرندی بینشون اختلاف پیش میاد ی چیز طبیعیه منم خواستم بگم چزا یادم‌نمیره جلو چشامه این خانم مگه ولم میکنه

دقیقا حساسیتم زیاد شده واقعا آسیب دیدم روحی روانی به حدی بود که جسمم درگیر انواع بیماری شد. همون مادرشوهرم که مسبب بدبختی و نابودیم شد حجشم رفت پسرشم فرستاد پای قران طلاهامم برد بخدا به لباس زیر استفاده شدم هم رحم نکرد ازم گرفتن ولی موندم از حکمت خدا چرا حقم نگرفت ازشون مگه چن بار این روزهای جوونی برام تکرار میشه جوونیم خوشیم زندگیم یک پیرزن با کینه اش ازم گرفت ولی هیچیشون نشد پس کو انتقام خدا

ممنون عزیز دلم چقدر انرژی مثبتید شما. الان که خیلی بهتریم شاید به قول شما من زیاد حساس شدم

میدونم بخدا ولی من حقم اینهمه ظلم نبود فکر کنید شب قبلش شوهرت دست تو دستت کل شهر باهات پیاه روی کنی بهت بگه روز زن سوپرایزت میکنم فلان میکنم بیسار میکنم ولی اینقدر بی شرف بود حتی ساعت مچی از رو دستم کند گفت باطریش خرابه میبرم ددستش کنم گوشوارم دراورد گفت بزرگترش برات میخرم من از هیچی اطلاع نداشتم نمیدونستم با مادرش نقشه برام کشیدن یا همین عزیز و قربونت برم منو اورد خونه پدرم بعدش درخواست طلاق داد بعد دو سال هنوز هضم نکردم چرا اینکارو باهام کرد چطور دلش اومد بدتر تو دادگاه هیچ عذاب وجدان نداشت بهم تهمت هر.زگی  زد. بخدا همه لباس های نومو برداشتن کهنه ها انداختن تو کیسه زباله پس دادن در حالیکه من چمدونم داشتم اخرش همین مادرش حج هم رفت الان حاجی حاجی انداختن پشت سرش درحالیکه اون موقع که حج رفت پسرش فرستاد قران بخوره که طلاها پیششون نیست این پسر بدون اجازه مادرش آب نمیخوره مطمئنم خودش گفته برو قسم بخور بعد همینا چپ و راس از دین و وضو و نماز و قران میگفتن نه اینکه کلا ریا بود و پست تر از خودشون خدا خلق نکرد

مرسی گلم بابت س و انرژی خوبت انشالله بهترینا برای شمام رقم بخوره