عزیزم منم مشکل دارم تا دوماه قبل صبح تاشب گریه میکردم و فکر و با پسر نوجوانم حتی بزن بزن میکردم وحشتناک بود الان هم کم کاری تیروئد گرفتم هم استخون درد و بدن درد که دکتر گفت ممکنه رماتیسم باشه و هر دو از فشار حرص و استرسه خودما نابود کردم فقط فکر سلامتی باش و با بچه هات عشق کن به خدا دنیا اینقدرها هم جدی نیست که ما سختش کردیم فانی و زود گذر با بچه هات خوش باش و نزار اونا هم قربانی بشن تا میشه مشکلاتت را حل کن خودت و صبر نن و توکل به خدا داشته باش که تنها گره گشاست
خدا انشالله بچهاتون رو بشما ببخشه،
شرایط زندگی با چنین فردی خیلی خیلی سخته ،و درک کردن شرایط شما،کار آسونی نیست،
اما چاره ای نیست،مجبورید صبر کنید(بخاطر بچه ها)،
پس حالا که قراره بمونید،و اونم بحرف شما نیست،ولش کنید و باهاش بحث نکنید،فکر کنید مسافرخونست،نه خونه
نمیدونم چطور باهاش رفتار کنم سختم هست میگه ب من بی اعتنایی نباید کنی حرف بزن باهام و من بشدت دلم شکسته .خودش و دوست ش مزاحم دختر ها تو خيابون شدن بعد میگه تو توهم زدی ی چیزایی دیدم ازش قلبم مچاله شد میگه چرا مغروری معذرت نمیخوای ب من تهمت زدی .هزار جور پیج س ی غه اینا دیدم تلفنش نصف شب تو سفر حساب خانمی پول زدن.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز