قبل اینکه من برم دستشویی دمپایی خیس بود وقتی از دستشویی اومدم بیرون زنعمومم خاست بره دید دمپابی خیسه بهم گفت این ابه دیگه گفتم بله پس شاشه گفت ن خاستم مطمن بشم بعدم باکراهت پاش کرد خاست همون دمپایی بکنم تو حلقش
منم از زن عمو های سلیطه ام مثل سگ بدم میاد
عزیزم تاپیک پر بازدیدت قفل بود اینجا برات نوشتم
خیلیا توی اون تاپیکت فشاری شدن
و مثل زنداداشت رفتار کردن
اینکه کسی ادم بپسنده هر جایی نه غیر عادیه و نه کار بد
از خود من بارها و بارها جایی خواستگاری شده از طرف مادر خواهر یا حتی برادر
نمیدونم چرا اینهمه جبهه گرفته شد
شاید حسادت
اینا به کنار حتما بگو بیان و صحبت کن با هر موردی
الهی خوشبختیت
عزیزم چی شد شما یه خواستگارع گفتین بیان جلو؟؟
انشالله هرچی خیرته
خیلی ها حساس هستن بیخیال
واقعا بهش گفتی نه پس شاشه؟؟؟؟
روتون میشه ...
شما هم در حدخودش رفتار کردی دیگه
چرا همه تاپیکاتو هی قفل میکنی تاپیک زنداداشت اومدم پست بزارم دیدم قفله
ببین با زنداداش حسودت چرا قطع ارتباط نمیکنید ؟؟؟
زنداداش منم حسود وبدذاته اما ازش دوری میکنیم هیچیمون رو بهش نمیگیم دیگه چه برسه باهاش بریم بیرون مقصر خودتم هستی که با چنین کسی درد ودل میکنی باهاش بیرون میری بنظرم با خانوادتم صحبت کن چه کاری کرده تو مغازه بگو از این به بعد نمیخام ازم چیزی بدونه خواستکار بیاد حرافاتونو بزنید تمومش کنید برای مراسم بله برون بگید بیاد بزارید بترکه زنداداش من تا روز نامزدی از هیچی خبر نداشت
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز