شوهرخالم مردی متدین و نماز خون. اینم بگم شوهرخالم پدرشوهر خواهرمه. 60 ساله بوده
نماز صبح رو که میخونه. میشینه نشسته میمیمیره.
خونه خاله دوطبقس شوهرخاله همش بالا بوده. جدامیخابیدن. چندین ساله.
تا صبح خالم بیدار میشه صداش میکنه بیا پایین. این هیچی. خالم میگه حتما خودش بالا چیزی خورده تا 12 ظهر که اذان میده. خالم نماز میخونه.
دختر مستاجرشون 4سالشه میاد خونه خالم.
میگه آقاسید کو خالم میگه بالاس. ) اینم بگم شوهرخالم بچه دوست بوده. وبه بچه ها خوراکی و کادو میداد. بچه هاهم خیلی دوستش داشتن. برای همین سراغش گرفته(