من خودم دختر بی خانواده ای هستم خانوادم کاملا ولم کردن حتی نمیدونم کجان فقط مادرم هست که اینم روانیه میخواد ازدواج کنه میگه از پیشم برو رسما بیرونم کرده
خواستگارام همشون با خانواده میان جلو من خونه خانواده ندارم بیان خونمون خواستگاری، خجالتم میکشم مادر روانیم به کسی نشون بدم ابروم میره
حوصله جشن عقد عروسیم ندارم نمیخوام
خب ظاهر خودم موجه هست دانشجوی دکتری هستم موقعیت اجتماعیمم خوبه تابحالم خطایی نکردم ولی خانوادم بدنام و چرتن باهاشونم ارتباطی ندارم با مادرمم قهرم همیشه
با دوست پسرمم ازدواجی نیستیم بدرد ازدواج نمیخوره هیچکسی هم اطرافم نیست شرایطش مثل خودم باشه چکار کنم
من قصد هیچ مراسم خواستگاری و جشنی ندارم چون خانواده ای در کار نیست