منم برام همچینچیزی پیش اومده..
مامانم عصر رفت یه سری به همسایهی واحد روبهرویی بزنه، دهدقیقه بعد رفتنش من دیدم زنگ در و زدن، من گفتم مامانمه حتما، از سوراخ چشمی هم نگاه نکردم.
یه بار پرسیدم کیه؟ دیدم کسی جواب نداد، مجددا گفتم ماماااان الآن میام دستشوییامممم.
رفتم در و باز کردم دیدم طبقهپایینی مون که یه مرد نسبتا پیره دم دره، تا منو دید گفت ببخشید. من در و بستم. :/ بدون هیچ حرفی.
واقعا نمیدونستم چه ریکشنی باید نشون میدادم.