مشکل من با خانواده شوهر

ای خدااااا این دقیقا مشخصات جاریه من با اینکه پشت اونا حرف میزنه ولی جلو روشون تا کمر خم میشه پشتشن بدجور 

من راجب جاری ها یه چی فهمیدم کلا مثل خودشون برخورد باید کرد ،دو رو باشین تو زنگی میفتین جلو

متوجه نمیشم چرا اینجا همه همش مجبورن.😅

شما زفت امد نکن

شوهرت زیر گلوت ک چاقو نیمزاره. خودش بره تا قیامت خونه داداشش.

اینجا خانما میحوان هم سر اژ کار قوم شوهز دربیارن

برن بیان ، هم بدشون میاد یا مشکل دارن.

منم کلی جاری دارم

به هزار یک دلیل رفت امدم به کمتزین حالت ممکن زسونذم.

حرف حدیث پشت سرم هست.. برام مهم نیست

اونا همش باهمن برام مهم نیست.

عزیزم من دقیقا همین مشکل استارتر رو دارم ولی خب راست میگه نمیشه 

من سالی یکبارم خونه جاریم نمیرم باهاشون بیرون نمیرم و تا جایی که بتونم ارتباط نمیگیرم ولی یکسره خونه مادرشوهرمه اونجا رو نمیتونم تحریم کنم نرم یک ماه یه بار حق دارن من برم نوه هاشونو ببینن حالا شوهرم تنهایی هر هفته میره ده دقیقه هم که اونجا باشم یه کاری میکنه که روانم بهم بریزه 

وای من بعد دو ماهم که ببینمش یه جوری منو بی صدا آتیش میزنه که حتی نمیتونم اعتراض کنم 

چرا نمیتونی نری؟ من شاید چندین ماه نرم..مشکل خاصیم ندازیم اتفاقا...همسرم با بچه ها میزه میاد.

آدما  باید یادبگیرن سالم روح روان خودشون اولویت هست.

وقتی جایی میری ادیت میشی خودت به خودت کم لطفی میکنی.

و دیگران هم آزارت میدن

سرد نیست..من بعد ۱۶ سال جلوی پام مادرشوهر ۷۰ سالم بلند میشه.چون

یادگرفتم روابطم رو کنترل کنم.رابطه مدیریت شده با احترام

بهتر رابطه جیک تو‌جیک با دلخوری و ناراحتی هست.

شما وقتی میگی مشکلم اینه و اذیتم من فکر کردم جدی میگین.

پس اونقدر هم اذیت نیستین.

ببین منو با بچه هام میسوزونن زن و شوهر  مثلا تولد بچه هامون چند روزی تفاوت داره با هم ، به خیلی از دلایل ما براش تولد نگرفتیم خودشم تولد خانوادگی قبول نکرد گفت یا همه باشن یا نمیخوام  بعد شوهرش اومده گوشی رو گرفته یواشکی جلو بچم که ببین ما برای بچمون تولد گرفتیم کیک خریدیم اینم کادوهاش ما بچه مونو دوست داریم ! بچه من همش ۴ سالشه ولی خیلی باهوشه قشنگ بغضو تو صورتش دیدم 

خب مادر شوهرم و بقیه چه گناهی کردن که من اونجا نرم بخاطر اون بارها نرفتم اونا زنگ زدن که چی شده چرا نمیای منی که هفته ای یکبار میرفتم الان شده ماهی دو ماهی یکبار اونا هم چون تحویلشون میگیره قطعا بهش نمیگن نیا همش اونجاست بخوام نخوام باهاش رو به رو میشم اونم زهرشو میریزه خیلی سوسکی و جوری که کسی متوجه نمیشه 

بعدم من خونه مادرشوهرم نرم شوهرمم خونه مامانم نمیاد یا اینقدر ناراحت میشه و بهم میریزه که دوست ندارم ببینم الان که دیده من چقدر اذیت میشم دیگه راضی شده از هفته ای یکبار ماهی یکبار یا بیشتر بریم