سخته ولی به نظرم سعی کن دوستش داشته باشی.
فکر کنم شوهرت هم میدونه دوستش نداری، و الان هم که ازش دور شدی و درس میخونی و داری مستقل میشی، احساس خطر کرده.
اگه بفهمه واقعا دوستش داری به نظرم اذیتاش خیلی خیلیکمتر میشه
انگار این حساسیت هاش و دعواهاش بخاطر اینه که میخواد توجهتو جلب کنه، که آره منم هستم، به منم نگاه کن
وقتی که نمیتونی جدا بشی، پس چرا نباید تمام تلاشتو بکنی که عاشقانه زندگی نکنی؟ دلیلت هم برای عاشق نشدن یکم بچگانه است، نه اینکه مهم نباشه ولی اصلا ارزش طلاق و زندگی زهرمار رو نداره
در ضمن آدم همیشه باید تو زندگیش با کسی ازدواج کنه که دوستش داره، نه اونی که دوست داره. الان اگه همین همسرت و غرغراش نبود احتمالا اینقدر هم درس نمیخوندی که دکتر شی. نیمه پر و ببین و زندگیتو بساز حیفه بخدا