2777
2789

همیشه میگف با شوخی من صفر کیلومتر بودم تو منو از صفری درآوردی یا همیشه میگف هر وقت تو بیادم باشی من بیادت هستم ...من هیچوقت وقت خدافظی با شاهد رو نداشتم هیچوقت...یشب ک آخرین شب باهم بودنمون بود ک نمیدونستیم آخرین شب باشه گف میخوام لبات ببوسم تو ک مال خودمی خانوادمم ک میدونن قبول کردم 

14:14:33 | 1402/11/03

fereshte1373

اونشب منو کشید سمت خودش آروم لبام بوسید یهو رفتم عقب تو دلم افتاد از دستش میدم چون دوباره حسم قوی بود گریه کردم اون فک کرد از خجالتم گریه میکنم خندید ...ولی بخاطر از دس دادنش بود ک گریه میکردم .سانسور میشه این قسمت فقط تو رمان اصلی نوشته میشه ک چاپ کردم😔

اونشب بهم گف فرشته گناه کردیم خیلی بد شد ک بهت دس زدم نامحرم بودیم من تو دلم آشوب بود گف باید زودتر محرم بشیم ...میگفت باید برم توبه کنم گناه کردم 

12:19:50 | 1402/07/03

14:15:03 | 1402/11/03

fereshte1373

تا اینکه فرداش مادرش زنگ زد ب مامانم گف یک ماه دیگه ک عمل پام تموم شد میخوام پلاتین بزارم اینا میام عقد رسمیشون میکنیم من یهو زنگ زدم ب شاهد اینقد داد بیداد کردم تو ب من دروغ گفتی مادرت دروغ میگه تو منو نمیخوای ازین حرفا کف اذیتم نکن خستم تازه سرکار تعطیل شده بود اینقد توپیدم بهش یهو گفت اصلا نمیخوامت برو قطع کرد روم ...من فکر کردم واقعی میگه نمیخوامت... آخه واقعن قرار عقدرسمی رو گذاشته بودمادرش  ...

14:15:26 | 1402/11/03

fereshte1373

اونشب یهو ک اینارو بهم گف حس کردم سنگین شدم از درد غم یهو اینقدر جیغ زدم موهامو کندم خانوادم آمدن خونه دیدن وضعم اینطوره گفتن چی شده یهو گفتم مامان احمد ترکم کرد گف ن مامان برمیگرده اذیتش کردی حتمن گفتم ن بخدا ولم کرد بابام گف برمیگرده گفتم ن ترکم کرد یهو مامانم گف اصلا بریم خونشون بگیم چرا دخترمون اذیت میکنی بابام گف ن برمیگرده ولی رفتن یهوبعدن فهمیدم ب احمد تو خونه بوده با خانوادش خانوادم برگشتن گفتن دیگه سمت دخترمون نیا و همه چی تمومه   احمد نماز خون بود روزه می‌گرفت همیشه منم نماز میخوندم همیشه روزه میگرفتم تا اینطور شد با خدا قهر کردم و نمازو ترک کردم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خانوادم برااینکه احمدو فراموش کنم بردنم شیراز ولی چه شیرازی همش با گریه و دعوا مصیبت بود یهو تو بارندگی شدید طوفان شب تاریک  وسط بر بیابون ماشین از کاپوتش یهو آتیش در آمد یهو بابام سریع وایساد گفت ماشین داره آتیش میگیره سریع پیاده شین وای ما وسط بر بیابون تو تاریکی ک هیچ ماشینی نبود یهو تو بارندگی طوفان بقدری سنگین بود ک تا پیاده شدم پالتوم از دستم با شدت پرت شد وسط جاده ما فرار از ماشین ۴ تامون خلاصه بابام با ترس و لرز رفت اول ماشینو خاموش کرد بعد یکی وایساد مارو تا شهربکسل کرد ولی چه فایده تو شیراز روحیم بقدری داغون بود ک مجبور شدیم سریع برگردیم اونشب دستمو بردم ب تیغ ک بزنم خودمو بکشم ولی نتونستم 

14:16:31 | 1402/11/03

fereshte1373

تااینکه تولد احمد شد ۲۷ دی یادمه موقع امتحانا دانشگام بود درسام ب شدت افت کرد از ۲۰ ۱۹ شدم ۱۰ ۱۱ ۱۲من دیگه رتبه اول دانشگاه نبودم تااینکه ب شاهد پیام دادم برات کادو تولد گرفتم بیا تا ببینمت بهت بدم احمدگف تو درساتو بخون تا تو درسا افت نکنی قول میدم بعد امتحانات بیام همو ببینیم دیدم اینطور نمیشه تااینکه شب تولدش هنوز نیمده بودخونه از سرکار رفتم دم خونشون یهو خواهرش آمد یادم نمیره گف چی میخوای گفتم ترخدا من آمدم کادو برادرت بدم من دوستش دارم هنوز عاشقشم گف ن تو زندگیمون خراب کردی داداشم داغون کردی برو گفتم ترخدا بزارم تو حیاط میزارم خودش ور داره گف ن گفتم بزار خودش بندازش تو اشغال ولی اینکارو نکن گف ن درو روم بست ترسیدم هوا تاریک بود گفتم  الان احمد از سرکار میاد ساعت ۶ نیم عصر بود گفتم شاید خیلی ناراحته عصبانیه ازم دادو هوار کنه یوقت مجبور شدم تو اون تاریکی از کوچه دیگه برم بااینکه خیلی میترسیدم     آخی من غرورم شکست 😭

یادمه نامزدی خواهرم بود تو اون زمانا احمد بهم گف خانم بلند شو خوشگل کن باهم بریم نامزدی یعنی اونم شرکت کنه تو جشن هر چی اصرار کردم ب خانوادم منو نبردن نامزدی خواهرم چون میخواستم با شاهد بیام نامزدی ...

12:49:41 | 1402/09/27

fereshte1373

غرورم شکست من ک ب هیچ پسری رو نمی‌دادم پسرا ترم بالایی از بس درسم خوب بود معروف شده بودم همه میومدن از من درس میپرسیدن 

14:53:27 | 1402/11/02

14:17:33 | 1402/11/03

fereshte1373

تااینکه بهمن ماه شد من نتونستم کادو تولد رو بهش بدم گف میام همو ببینیم آمد می‌خندید مثل همیشه میام میخورتما و کادوم بش دادم گف میزارم زیر پالتوم ک خانوادم نبینن گگیکم باهم راه رفتیم رفتش حس میکنم خانوادشم دستشو بسته بودن تااینکه عکس دکمه ای ک شب تولدم کنده شده بود برام فرستاد گف ببین این دکمه رو پیدا کردم آخر نگهش میدارم بیادت 

2805
اونشب بهم گف فرشته گناه کردیم خیلی بد شد ک بهت دس زدم نامحرم بودیم من تو دلم آشوب بود گف باید زودتر ...

اینجا چیشد یهو قرار عقد گذاشت متدرش تو چرا یهو از کوره در رفتی !!!مبخواست بیاد خواستگاری ، اونوقت چرا یهو پدرو مادرت رفتن خونشون اتمام حجت کردن درست نگرفتم 

و بعد ازون دیگه عاشق نشدم عشق اول و آخرم بود و این ۹ سال توخواب و بیداری همش زجه و گریه بودبا آهنگ و فیلم گریه میکردم فهمیدم بعد از من مریض شده خواهرش بم گف و مامانم 😭

اینجا چیشد یهو قرار عقد گذاشت متدرش تو چرا یهو از کوره در رفتی !!!مبخواست بیاد خواستگاری ، اونوقت چر ...

مادرش زنگ زد خونمون قرار عقد گذاشت بعد پسره خسته بود از سرکار میومد زنگ زدم بش گفتم دروغ میگه مادرت تو منو نمیخوای چرا انداخت یک ماهه دیگه بعد عمل پاش همین الان باید عقد کنیم 😭اونم هی گفت خستم درک کن ازین حرفا یهو عصبانی شد سرم داد کشید تلفن قطع کرد منم همین شد ک جیغ زدم خانوادمم گفتن تموم بشه بینتون 😭

اینجا چیشد قهر کردید متوجه نشدم؟

مادرش زنگ زد خونمون قرار عقد گذاشت بعد پسره خسته بود از سرکار میومد زنگ زدم بش گفتم دروغ میگه مادرت تو منو نمیخوای چرا انداخت یک ماهه دیگه بعد عمل پاش همین الان باید عقد کنیم 😭اونم هی گفت خستم درک کن ازین حرفا یهو عصبانی شد سرم داد کشید تلفن قطع کرد منم همین شد ک جیغ زدم خانوادمم گفتن تموم بشه بینتون 😭

عجب .تموم شد...

پسره واقعن دوستم داشت اصلا حرفای بد نمیزد یا عکس بد چی نمیخواست موقعی ک نماز میخوند نورانیومشد ادم‌دلش میخواست فقط بشینه ی دل سیر نگاهش کنه بس ک زیبا بود 

خب یه ذره صبر میکردی تو این مدت صبر کردی یه ماه دیگه هم روش ...

خب من بچه بازی در اوردم همین شد ک ۹ سال عاشقشم هر شب گریه هر روز گریه قرص اعصاب میخورم دیگه چون با دستای خودم از دستش دادم 😭

پسره واقعن دوستم داشت اصلا حرفای بد نمیزد یا عکس بد چی نمیخواست موقعی ک نماز میخوند نورانیومشد ادم‌د ...

چون عاشق بودی به نظرت اینقدر زیبا بوده برات..بشه خاطره برات ..پاشو زندگیتو تغییر بده ..اون باید میومد جلو ازدواج میکردین ..یه جای کار میلنگیده ...

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز