بخدا عجیب خیانت زیاده. انگار دیگ تعهد کشک شده همه میخان عشق و حال کنن
منم تصمیم گرفتم دیگه نبینمش انگاروجود نداره کلا فقط به چشم یه عابربانک دیدمش سرد شدم رفتم توحالت قیافه گرفتن اینکه بهش نشون دادم نه خودش نه کاراش برام مهم نیست به خودش اومد دید هم داره منو ازدست میده هم اون ادما براش موندگارنیستن سرخرو کج کرد برگشت سرجای اولش ولی من دیگه ادم قبلی نشدم الان اون دنبال منه من براش کلاس میزارم
گفتم همه رو خیلی وقیحه بابا اول کهانکار میکنه بعد دست پیش میگیره بعد تهمت میزنه عمدا سروصدا میکنه و دعوا راه میندازه که بترسم منم البته خیلی میترسم از جرودعوا آبروم پیش دروهمسایه
هیچوقتم به روش نیوردم که بهم خیانت کردی و فلان فقط بهش گفتم رفتارم عکس العمل رفتارخودته ببین کجا اشتباه کردی
چندروزه دارم رگباری تاپیک خیانت میبینم خدارحم کنه
اوایل گفتم مثل شوهرتو انکارکرد وسروصداکرد و گفت توهم زدی منم روشمو عوض کردم خیلی سخت بود ولی باخودم جنگیدم توتنهایی گریه کردم زجرکشیدم ولی جلوی خودمو گرفتم و سکوت کردم جوری که براش سوال شد چرا من کاری به کارش ندارم گوشیشو مینداخت زیردستم من اصلا توجه نمیکردم خودش اصلا تو کارمن مونده بود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز