پسر من اول صبح باید ی ساعت نازش کنم بیدار شه
هی باید قربون صدقش برم تو بغلم جمع میشه لوس میکنه خودشو
هی مهدش دیر میشه
اصلا نمیدونم چطور ترکش بدم اینکارو🫥🫥مثلا اومدم مامان مهربون و خوب باشم الان دیگ خسته شدم تو مغزم کم مونده بزنم لهش کنم واقعا
سر درس آخه مامان من همش میگفت مامان خودتون اذیت نکنید چهارده به بالا زیاده چقد با آرامش درس خوندیم چقد حیف شد مادرم
مگه مدرسه نبود دخترت امروز؟
[QUOTE=360953313]واقعا که من بچه بودم چن بار از مامانم‌کتک خوردم الان بزرگ شدم و مامانم خیلی محبت میکنه بهم ولی ته دل ...[/QU,OTE]،😭😭
ینی دختر منم همچین حسی داره.الان رفت مدرسه دلم براش کباب میشه بهش فکر میکنم
می خوای بدونی تهش چی میشه بذار من بگم تهش میشه یکی مثل من ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان تو بهترین مدرسه ها خوندم تهش چیزی نشد
تو ی کلاس و مدرسه
نمونه یه ملت افسرده رو له در نشستن همین
چه خاطراتی برام زنده کردی😂😂😂دختر منم سر خواب واقعا اذیت میکرد.یه مدت باید هر شب براش ده تا داستان میگفتم.غیر تکراری.فکر نکنم وسیله یا حیونی تو دنیا باشه من راحع بش داستان نگفته باشم.اون مرحله رد شد رسیدیم به منو بخندون.هر شب یک ساعت باد نسخره بازی درمیوردم خانوم بخوابه.بعد مرحله کشتی گرفتن.یکساعت باید کشتی میگرفتم که قبول کنه بخوابه.مرحله بعد پانتومیم بازی بود.اون تموم شد مرحله احرای تئاتر با عروسکاش... .اخرسر فهمیدم این اداها برا اینه که تنها تو اتاقش نخوابه.دیگه ۷ ۸ سالش بود برش داشتم اوردم گفتم پیش ما بخواب راحت شدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز