خانواده شوهرم تو زندگیم دخالت میکنن

امان از این شوهرای نخودچی

خوب کاری کردی،حداقل حرفتو زدی،راحت شدی

برات مهم نباشه کیوتحویل می گیرن خودت می گی برای اذیت من این کارومی کنن پس اهمیت نده هیچ وقت نزارازدعوای تووهمسرت خبرشن که بخوان دخالت ام بکنن بحثی ام داشتین نبرین بیرون خونه بزارازخوشیتون بسوزن 

خودت سعی کن موقعی که عصبی می شه سکوت کنی اون زودترآروم می گیره نمی گم کلاسکوت کن ولی حرفات وبعداباملایمت بهش بگو شوهرخواهرم یکم به قول توعصبی بود ولی خواهرم همیشه می گفت موقع عصبانیتش سکوت می کردم بعداموقعی که خوش خوشانش بود حرفاموبهش می زدم این طوری نه تنهادعواکش پیدانمی کردبلکه اخلاق شوهرم خواهرم ازاین روبه اون روشد بعدا خودشوهرخواهرم می گفت موقعی که می خواست صدام بره بالا یادسکوت فاطمه می افتادم خجالت می کشیدم صدامومی بریدم