در اینکه طرفش آدم خوبو درستی بوده شکی نیست..چون به قول شما هرکس دیگه ای که بودمیرفت و پشت سرشو هم نگاه نمیکرد...
میگم دوست بودن....نسبت بهم نامحرم بودن...چطور تونسته اینقدر باهاش راحت باشه.....وقتی عقد میکنی ی مدت خجالت میکشی پیش شوهرت راحت باشی.....نمیدونم والا،موندم حیرون
خب فرهنگا باهم متفاوته هرکسی دیدگاه خودشو داره ولی ب خاطر همین چیزا باید این رسم عقد بودن ور بیوفته من خودم دلم میخاست ۶مآه نامزد باشم بدم عقد کنیم همون موقع بریم سر زندگیمون اما بابام بیشتر از دوماه نذاشت تو اون دوماه هرکی حد خودشو میدونست همه چیز مشخص بود من هیچ مشکلی نداشتم با خانواده شوهرم ولی غقد ک کردم توقع داشتن مثلأ همش خونشون باشم واسه همه چیز ازشون اجازه بگیرم از لینور من خودمو متعلق ب اونا نمیدونستم و از اینور بابام تو همه چیز باید اجازه میداد بابا اجازه میدی بریم مسافرت اجازه میدی امشب نیام خلاصه اون دختره ک فقط اذیت میشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز