2777
2789

نه خودم بازیگرم نه بابام کارگردان نه مامانم نویسنده بوده

نه دنبال آهنگ پس زمینه ی صحنه های شادی و غمم و نه جذب آدم خوش تیپو خوش اخلاق کاریزماتیک قصه  میشم نه دنبال به نمایش گذاشتنم

من منم ، زندگیمم شخصیه . دلیل نمیببنم به کسی خودمو معرفی کنم. دلیل نمیبینم علت تصمیمامو شرح بدم. دلیل نمیبینم به هر سوالی جواب بدم.

زندگیمو تموم میکنم و میرم دنبال سرنوشتم که ابدیته

به همین سادگی


سلام من اسم کاربری ها رو زیاد دقت نمیکنم و تو صفحه نمیرم مگر خیلی خاص باشه، اگه از لفظ محبت آمیز استفاده کردم و آقا بودین، من منظوری ندارم. ذهنیتم اینه که همه خانومن
خب الان ما چیکار کنیم

ما؟ 

سلام من اسم کاربری ها رو زیاد دقت نمیکنم و تو صفحه نمیرم مگر خیلی خاص باشه، اگه از لفظ محبت آمیز استفاده کردم و آقا بودین، من منظوری ندارم. ذهنیتم اینه که همه خانومن

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



اینا تلقین های منه.

من از اون که زیباست زیباترم چون زیبایی ماندگارو خواستم

من از اون که عالم هست داناترم چون به منبع علم وصلم

من از اون که مسن تره با تجربه ترم چون من سالها زندگی انسانو با قرآن فهمیدم

من از اون که رفقای زیادی داره رفقای بهتر و پارتیای خفن تری دارم چون من امید به شفاعت دارم

من از اون ثروتمند ثروتمند ترم چون من به خالق بخشنده متصلم

من تلاش میکنم موثر واقع بشم برا همین تلاشم جهاده و من یک جهادگرم من در هر حالتی شهید میشم  حتی اگه صحنه نبرد نباشه چون من نیتمو صاف کردم، من در راه حق و ثابت قدمم.

من حتی در مریضی و خستگی هم یک جهادگرم 

سلام من اسم کاربری ها رو زیاد دقت نمیکنم و تو صفحه نمیرم مگر خیلی خاص باشه، اگه از لفظ محبت آمیز استفاده کردم و آقا بودین، من منظوری ندارم. ذهنیتم اینه که همه خانومن

وقتی تموم میشه حس میکنم شوخیه و حس میکنم آدما نمیتونم با دلایل غیر منطقی برن و به لحظه ای به کوتاهی چندساعت ول کننو برن


یادمه بابام شب قبل اینکه مارو ول کنه، با من خوب بود و وقتی صبح پاشدم دیدم نیست و توی تب وقتی زنگش زدم منو نمیشناخت . این اتفاق از طرف نامزدمم افتاد ! من بارها سعی کردم اون سکانسو تکرار کنم و اونو اصلاح کنم بارها سعی کردم سکانس دعوای من و پدرمو بازسازی کنم با یه نفر دیگه و اون موقع من پیروز باشم یعنی من باشم که میچینم و خودم پیروزش باشم . هربار شکست . یادمه سعی کردم کارای مامانمو نکنم ولی باز هربار من شکست خوردم. من هربار توی بازسازی اون سکانس شکست خوردم. طبیعیه که له له بزنم و بخوام تکرارش کنم و پیروز بشم‌. اما دیگه نمیخوام .زندگی صحنه نمایش نیست . زندگی دوربین فیلمبرداری نیست. 

سلام من اسم کاربری ها رو زیاد دقت نمیکنم و تو صفحه نمیرم مگر خیلی خاص باشه، اگه از لفظ محبت آمیز استفاده کردم و آقا بودین، من منظوری ندارم. ذهنیتم اینه که همه خانومن

وقتی فکر میکنم من متعلق به جریان بزرگتری هستم، تمام دغدغه های کوچیکم نابود میشه همینطور دردای  کوچیک و مادی و مشمئز کننده ی من حقیر میشه

وقتی راجع به دغدغه های مقاومت و اسلام و فلسطین فکر میکنم دغدغه های کوچیکم کم اهمیت میشه خودمو بخشی. از به جریان بزرگ میبینم‌‌. نباید این مسئله بذاره دنیام کوچیک شه به کوچیکیه یه آدم حقیر که  قرار بود باهاش یه زندگی متعالی بسازم ولی اون در خودش ندید‌.


سلام من اسم کاربری ها رو زیاد دقت نمیکنم و تو صفحه نمیرم مگر خیلی خاص باشه، اگه از لفظ محبت آمیز استفاده کردم و آقا بودین، من منظوری ندارم. ذهنیتم اینه که همه خانومن

سلام من اسم کاربری ها رو زیاد دقت نمیکنم و تو صفحه نمیرم مگر خیلی خاص باشه، اگه از لفظ محبت آمیز استفاده کردم و آقا بودین، من منظوری ندارم. ذهنیتم اینه که همه خانومن
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز