اینجا منو خیلیا میشناسن که پدر مادرم جدا شدن و با مادربزرگ و خانواده پدری بزرگ شدم بابام و عموهام معتادن بابام بیکار
یه سال خونه و زنشو ول کرده نه سر کار میره نه خونش
با این که پسره و خانوادش میدونن شرایطو من چجوری بگم اول باید به عمم بگم
مهدی هم هرروز میگه مامانم منتظره خانوادم منتظره صحبت کن از روز اول هم گفت آشنا بشبم که بیام جلو
اگه الان بگم به عمم تا ما بخوایم یکم خونه رو جمع و جور کنیم و سروسامون بدیم طول میکشه
از طرفی خجالت میکشم
من مهدی رو ۷ سال میشناسم اون موقع هر دومون مدرسه ای بودیم که با کلی اصرار چند مدت باهاش حرف زدم اونم با پاچه گرفتن بعد دیگه درگیر کنکور شدم
بقول خودش یادته همون موقع ها گفتم یجوری میام جلو که نتونی بهم نه بگی الان همون موقعست
برای خودمم عجیبه این همه سال بیخیال نشده
بگم به عمم یا یکمم صبر کنم ؟
۲۰ روز که آشنا داریم میشیم ولی خیلی اصرار خودش و خانوادش زیاده