منم وقتی رفته بودم بخش زایمان یه مامانی بود از وجود بچش خیلی راضی نبود مثل شما می گفت حسی بهش ندارم ولی وقتی دختر من تو بغلم دید همش پیام میداد که چرا ناشکری کرده ایشاالله نی نیش سالم بیاد تو بغلش و خداروشکر یه ماه بعد دنیا اومد و الان شده زندگیش
بذار وقتی نی نیتو بغل کنی حس واقعی مادر بودن می چشی اونوقت نمیگی حسی ندارم
تازه میشه یه امید بزرگ برای زندگیت شبا نگاش می کنی ساید حالت بد باشه و ارزو مرگ کنی دور از جون ولی در نهایت مبگی من این جوجه را چجور تنها بذارم
من همه این حالا دارم حتی یه بار که بالا سرش گریه می کردم بیدار شدع بود و اشکم پاک می کرد حتی وقتی خوابید یهو بغض می کرد هزار بار گفتم غلط کردم چون فهمیده بود حالمو
توام فکر بد نکن می فهمه حس می کنه