زندگی من هیچ امیدی نداره با شوهری که با تحقیر کردن و تهدید کزدن من روزش رو شب میکنه هر بار با حرفایی که میزنه تمام روحم زخمی میشه دیشب همه چی خوب بود رفت حموم براش حوله بردم اومد بیرون شروع کرد به تحقیر و فهش لباسی که یکساعت بود پوشیده بودم با ادکلن گفت بو میده گفتم چشم یکی دیگه پوشیدم عطر زدم گفت این چیه بو گوه میدی زنای مردم بو ادکلن خفه میکنه پالتویی که خیلی شیکه گفت تکراری گفت چرا پول از بابات نمیگیری بری لباس بخری گفت مایه آبرو ریزی من هستی باهام نیا اگه بیای جلو همه ک.. میکنمت، اما من رفتم جلو جمع بروی خودم نیاوردم برگشتن بهم گفت دنبال مدرکم دستات میلرزه مشکل اعصاب داری میخوای مهریه بگیری بهت ندم خدا شاهده من تا حالا حرف مهریه نزدم دیشب تا صبح اشک ریختم برای حرفایی که نابودم کرد
شوهرت روانیه
طلاق نمیگیری؟
خدا نگذره ازش با این زبون تلخش
بچه داری؟
عزیزم این میخواد بزاره خودت بری تا خیانتش معلوم نشه
سرش جایی گرمه
راجع مشکل اعصابم گه خورده هر چی باشه مهریت مال خودته
خبر مرگش پول بده لباس بخری به بابات چه؟
واقعا ناراحت نشیاااا این تیپ آدمها واقعا حروم زاده ان
زودتر اگه اوکیی طلاق بگیر چون مریض میشی
یا موسی بن جعفررررررر این چ سَمی داری باهاش زندگی میکنی😨😨😨؟؟؟این روانیه ببر بستریش کن
طلاق بگیر با شغال زندگی میکنی خودش نجسه توام نجس میبینه
چند وقته ازدواج کردین ؟
اونوقت چرا میخوای ادامه بدی ؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز