زمانی که مدرسه میرفتم سه تا دوست خیلی صمیمی بودیم خیلی خیلی صمیمی چهارسال باهم بودیم
تا اینکه هرکدوم درس رو نیمه رها کردیم ازدواج کردیم
یکی ک شوهرش اصلا اجازه نداد حتی تلفنی باهم در ارتباط باشیم
اون یکی هم بچه دار شد باهم تلفنی در ارتباط بودیم تا اینکه پارسال من قصد ادامه تحصیل کردم حالا امروز دوستم زنگ زد گفت اونم اومده تو همون آموزشگاه ثبت نام کرده واسع ادامه تحصیل
اول هفته دیگه هم رو میبینم
هر دوتامون خیلی ذوق داشتیم
گفتم خوب میشع باهم مثل قدیما بشیم
حدود 40 دقیقه حرف زدیم
ولی آخرش گفت تو خیلی تغیر کردی قرتی شدی
گفتم چطور گفت موهات میزاری بیرون پاهات میزاری بیرون تو عکسات
گفتم خب من عوض شدم ظاهری چندین سال گذشته گفت منم تغیر کردم اما تو بیشتر تغییر کردی
اینم بگم من اون زمان که باهم دوست بودیم
خیلی بچه مثبت بودم یعنی ی کارایی میکرد من مخالف بودم الان عادی هستم مثل باقی
اما با این حرفش فکر میکنم نتونیم مثل سالهای پیش ارتباط بگیریم از طرفی هم دوست دارم باز ببینمش باهم در ارتباط باشیم