زن عموشوهرمه دختره سی سالشه زن یک مرد ۷۰ ساله شده
دختره رمز کیفش رو فراموش کرده بود شوهرمنو صدا زده بود بیاد درستش کنه مهمون داشتیم خیلی شلوغ بود رفنم یک چیزی از اتاق بردارم دیدم تو اتاقه داره رمز کیف خانم رو باز میکنه
بعدش دیدم همین خانم بهم میگه عزیزم چیزی نمیخوای مامیریم بیرون خرید گفتم نه ممنون
بعدشوهرم رو دیدم اومدلباس بپوشه گفت فلانی خرید داره باید ببرمش توچیزی نمیخوای؟
خیلی ناراحت شدم شما بودین چیکار میکردین؟
میترسم از این دختره? میترسم از اینده زندگیم؟
من حساسم یاشماهم بودین همین حس رو داشتین