بچم دوسال و چهارماهشه
چند ماهه از باباش جداشدیم
با هیچکس هم ارتباط نداریم
همش تو خونه ایم
مهد هم بردمش نگه نداشتن فقط پولم خوردن
وقتایی ک خوابش بیاد یا گرسنه باشه کارای بد میکنه وقتای دیگ بچم فقط سرش به بازی کردن و فیلم دیدن گرمه
امشبم خوابش میومد موهامو کشید هلش دادم سرش خورد رو سرامیک پیشونیش ورم کرد
انقدر از خودم بدم میاد و دلم میخاد بمیرم
و تنها چیزی ک موندم اولش ترس از مردن دومش یتیم بی کس شدن پسرم
قبلا زیاد خودکشی کردم اما حس میکنم همشون برای جلب توجه بوده
از ترس قضاوت ها نخواستم تاپیک بذارم
اما خیلی درمونده و دلگیرم اشکام متوقف نمیشه
خودم کم تو این دنیا اضافه بودم بچمم بدبخت کردم
یک خانمی نوشته بود کاش نسل فقیرا منقرض بشه
واقعاً کاش منقرض بشیم هم پولدارا راحت تر بشن هم خودمون ازین برزخی ک اسمش زندگیه خلاص بشیم